رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، دونالد ترامپ، بهدلیل رفتارها، تصمیمگیریها و اظهارات متناقضش، همیشه مورد توجه تحلیلگران بوده است. سبک کاری و شخصیت خاص او، طی سالهای گذشته بارها بهعنوان سوژهای برای تحلیل روانشناختی مطرح شده، و این روزها، با اظهارات اخیرش درباره مذاکرات هستهای ایران، بار دیگر پرسشهایی درباره طرز فکر و الگوهای رفتاری این سیاستمدار جنجالی مطرح شده است.
ترامپ در مصاحبهای با شبکه انبیسی اظهار داشت که هدفش «برچیدن کامل برنامه هستهای ایران» است، درحالیکه افزود غنیسازی اورانیوم تا ۳.۵ درصد میتواند «قابل قبول» باشد. این تناقضات در سخنان او نشاندهنده شخصیتی است که بهطور همزمان میخواهد همه چیز را تصاحب کند، بدون آنکه به محدودیتها یا واقعیتهای موجود توجه کند. چنین رفتاری تصویر یک خودشیفتگی افراطی را ترسیم میکند؛ خودشیفتگی حاصل از نظام سرمایهداری، که اکنون به صدر سیاست آمریکا رسیده است.
بسیاری از کارشناسان معتقدند یکی از دلایل کشدار شدن مذاکرات ایران و آمریکا، سردرگمی ترامپ در فهم خواستههای خود است. ترامپ از یک سو انتظار دارد که برنامههای ایران را کاملاً محدود کند، از سوی دیگر، تمایل دارد که شانس «پیروزی» در مذاکرات را دائماً حفظ کند، حتی اگر این خواستهها غیرمنطقی یا متناقض باشند. این پرسش مطرح میشود که آیا مذاکره با شخصی مثل ترامپ، که رفتارها و تصمیمگیریهایش تحتتأثیر شخصیت خودشیفتهاش است، نیازمند حضور متخصصان روانشناسی در تیم مذاکرهکننده ایران نیست؟
اختلال شخصیت خودشیفتگی، که با ویژگیهایی مانند خودبزرگبینی مفرط، نیاز مداوم به تحسین دیگران، عدم حساسیت به مشکلات دیگران و واکنش شدید نسبت به انتقاد تعریف میشود، کاملاً در سبک رفتاری ترامپ مشاهده میشود. این شخصیتها اغلب به این باور میرسند که جهان باید مطابق خواستههایشان باشد و نمیتوانند محدودیتها یا ناکامیها را بپذیرند.
به گفته دن پی. مکآدامز، استاد روانشناسی دانشگاه نورثوسترن، «ترامپ همیشه میخواهد برنده باشد، اما دلیل اصلی این انگیزهها را نمیشناسد.» این ویژگی، مذاکرات با او را دشوار میکند، زیرا او انتظار دارد که همه خواستههایش بهصورت تماموکمال برآورده شوند، حتی اگر بین آنها تناقض آشکاری وجود داشته باشد.
نمونهای از این رویکرد را میتوان در خروج ترامپ از توافق هستهای برجام در سال ۲۰۱۸ مشاهده کرد. ترامپ در آن زمان اعلام کرد که توافق جدید باید نه تنها برنامه هستهای ایران بلکه برنامه موشکی و نفوذ منطقهای آن را نیز محدود کند. در عین حال، او اظهار داشت که آماده مذاکره بدون پیششرط است. این رفتار نشاندهنده تلاشی برای اعمال فشار حداکثری بدون هیچگونه انعطافی است، اما در عین حال انتظار دارد ایران بدون دریافت امتیازی، دوباره به مذاکرات بازگردد.
بسیاری از روانشناسان بر این باورند که رفتارهای ترامپ، نشانهای از «خودشیفتگی بدخیم» است؛ ترکیبی از رفتارهای ضداجتماعی، پارانویا، سادیسم و خودبزرگبینی افراطی. به گفته جان گارتنر، روانشناس بالینی، «ترامپ به اختلالی درمانناپذیر مبتلاست که ویژگیهایش شامل رفتارهای تهاجمی، پارانویا و خودبزرگبینی است.»
این الگوی رفتاری باعث میشود ترامپ بهشدت به تحسین نیاز داشته باشد و در برابر ناکامی یا انتقاد، واکنشهای غیرمنطقی و خطرناک نشان دهد. برای مثال، کارل پتر ویرسن، رواندرمانگر سوئدی، به این نکته اشاره میکند که ترامپ از تحقیر دیگران بهعنوان مکانیزم دفاعی استفاده میکند تا تصویر بزرگی از خود را حفظ کند؛ رفتاری که در تعاملات وی با رهبران جهانی دیده میشود، مانند موردی که او ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین را به دلیل عدم نشان دادن «سپاسگزاری» علناً سرزنش کرد.
از سوی دیگر، تصمیمگیریهای تکانشی و بدون توجه به پیامدها، یکی دیگر از ویژگیهای برجسته ترامپ است؛ ویژگیای که میتواند در مذاکرات و تصمیمگیریهای بینالمللی بسیار خطرناک باشد. این رفتارها ناشی از نیاز وی به «خودنمایی» است، که گاهی بهجای تحلیل منطقی، بر انگیزههای لحظهای و عواطف غلبه میکند.
با توجه به شخصیت پیچیده ترامپ، مذاکرات با او باید بهگونهای طراحی شوند که ویژگیهای رفتاری وی را در نظر بگیرند.
پیشبینی رفتارهای تکانشی: تحلیل الگوی تصمیمگیریهای گذشته ترامپ میتواند به پیشبینی واکنشهای احتمالی او کمک کند، حتی اگر این واکنشها غیرمنطقی باشند.
مدیریت هوشمندانه خودشیفتگی: ترامپ در برابر پیشنهاداتی که احساس برتری به او القا میکنند، واکنش مثبت نشان میدهد. بنابراین تیم مذاکراتی ایران باید امتیازاتی ظاهری ارائه دهد که به ترامپ احساس پیروزی بدهد، بدون آنکه منافع استراتژیک ایران قربانی شود.
زبان دیپلماتیک و اجتناب از تحریک: حساسیت ترامپ به انتقاد، بهمعنای ضرورت استفاده از زبان دیپلماتیک و مطبوعاتی بدون ایجاد تنشهای غیرضروری است. اشتباهات ارتباطی میتوانند تصمیمگیریهای ترامپ را غیرقابل پیشبینیتر کنند.
استفاده از میانجیها: گنجاندن طرفهای ثالث (مانند عمان) میتواند تنش مستقیم را کاهش دهد و مذاکرات را سازندهتر کند. این روش در گذشته نیز جواب داده است، بهویژه در مذاکرات تجاری ترامپ با چین، که یک توافق متوسط را بهعنوان دستاوردی بزرگ برای خود تبلیغ کرد.
مذاکرات با ترامپ شاید بیش از یک دیپلماسی معمول، نیازمند تحلیل عمیق روانشناختی باشد. تجربههای گذشته نشان میدهد که اگر تیمهای دیپلماتیک مهارت لازم در مدیریت شخصیتهای غیرمتعارف را داشته باشند، میتوانند از رفتارهای پیچیده ترامپ، بهنفع منافع ملی استفاده کنند. با شناخت الگوهای رفتاری او، ایران میتواند در مذاکرات آینده استراتژیهایی طراحی کند که ضمن حفظ منافع کشور، رفتار ترامپ را بهشکل مطلوبی هدایت کند و از تکانشهای غیرقابلپیشبینی او جلوگیری کند.
تمام حقوق برای پایگاه خبری کویر نیوز محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
کویرنیوز