در گذشته مسافرکشی با خودروهای شخصی عمدتاً بهعنوان یک شغل دوم یا موقت تلقی میشد، اما این روزها برای میلیونها نفر از ایرانیان، به معیشت اصلی آنها تبدیل شده است؛ روندی که نهتنها بیانگر بیاعتمادی عمیق جامعه به سیاستگذاریهای اقتصادی و مدیریتی کلان کشور است، بلکه عمق بحران رفاه اجتماعی، اشتغال و نظم شهری را آشکار میکند.
مسافرکشی با خودروهای شخصی در ایران سابقهای طولانی دارد. این پدیده در نخستین سالهای جنگ تحمیلی، با فشارهای اقتصادی فراگیر شد و تا پیش از دهه ۱۳۹۰ معمولاً نقشی فرعی و تکمیلی در معیشت افراد ایفا میکرد. کسانی که شغلهای ثابت داشتند، از بازاریها و کارمندان گرفته تا بازنشستگان، معمولاً عصرها در مسیر بازگشت به خانه چند مسافر سوار میکردند تا از این طریق «خرج روزانه» خانواده خود را تأمین کنند.
اما پس از سال ۱۳۸۴، در نتیجه تورم افسارگسیخته، رکود در بازارهای مولد و افت شدید قدرت خرید مردم، مسافرکشی از یک فعالیت جانبی به یکی از اصلیترین منابع درآمدی برای گروههای وسیعی از جامعه تبدیل شد. در این میان، سال ۱۳۹۳ با ظهور اسنپ، مسافرکشی وارد یک مرحله جدید شد. پلتفرمهای مسافریاب آنلاین با بودجه سنگین و تبلیغات گسترده، این شغل را از یک فعالیت حاشیهای و سنتی به «کاری مدرن و باکلاس» تغییر تعریف دادند. اکنون، تنها با داشتن یک خودرو و سوئیچ، افراد میتوانند وارد عرصه حملونقل غیررسمی شوند.
سیستم حملونقل عمومی در ایران سالهاست که نتوانسته نیازهای شهروندان را بهطور مؤثر برآورده کند. این ناتوانی ساختاری نه تنها به مشکلات زندگی شهری افزوده، بلکه سبب گسترش پدیده مسافرکشی شخصی شده است. هرچند طبق قانون، مسافرکشی با خودروهای شخصی ممنوع است، اما این شغل هیچوقت در نظر مردم ایران فعالیتی ناپسند محسوب نشده و حتی به دلیل شرایط معیشتی، از سوی اکثریت جامعه حمایت شده است.
افزایش حمایت اجتماعی از مسافرکشی شخصی، اما پیامدهای ناگواری داشته است. پوشش دلسوزانهای که برای این فعالیت وجود دارد، فرصت سوءاستفاده را برای تبهکاران فراهم کرده است. زورگیران، متجاوزان و سارقان در پوشش رانندگان مسافرکش وارد خیابانها، بزرگراهها و جادهها شدهاند تا قربانیان خود را انتخاب کنند.
در این میان، بهسختی میتوان نقش مدیران شهری و مسؤولان حملونقل عمومی را در ایجاد چنین شرایطی نادیده گرفت. اگر خدمات ناوگان تاکسی، اتوبوس و مترو در این سالها بهدرستی توسعه مییافت، مسافرکشی شخصی به این اندازه در میان مردم محبوب و مرسوم نمیشد.
اگر یک شهروند در نتیجه سوار شدن به خودروی مسافرکش شخصی قربانی زورگیری یا تعرض شود، از نظر جامعه، خود او مقصر شناخته میشود؛ چرا که «نباید» سوار خودروهایی جز تاکسی شود. اما آیا مدیران شهری میپرسند که این شهروند چقدر باید کنار خیابان منتظر تاکسی بماند؟ آیا اساساً تاکسی از آن مسیر عبور میکند؟ و حتی اگر تاکسی عبور کند، آیا تضمینی وجود دارد که فقط دنبال مسافرهای دربستی نباشد؟
مسؤولانی که خود با خودروهای شخصی یا سازمانی تردد میکنند و پایشان به مشکلهای «پیادهها» باز نمیشود، واقعیت زندگی اجتماعی مردم را درک نمیکنند. شرایط ناسالمی که آنها به دلیل بیکفایتی ایجاد کردهاند، نهتنها زندگی مردم را به خطر انداخته، بلکه سلامت روانی قربانیان حوادثی نظیر زورگیری و تجاوز را به شدت تحتتأثیر قرار داده است.
البته هیچکدام از این مشکلات با ژستهای تبلیغاتی مسؤولان حل نمیشود. اینکه یک مقام دولتی سالی یکبار خود را سوار اتوبوس، تاکسی یا مترو کند و لبخندزنان مقابل دوربین رسانهها ظاهر شود، کوچکترین تغییری در زندگی شهروندان ایجاد نمیکند. چنین نمایشهایی تنها مصرف تبلیغاتی دارند و بهجای حل مشکلات، صرفاً بر شکاف میان مردم و مسؤولان میافزایند.
مسافرکشهای شخصی سالهاست در شهرهای بزرگی مانند تهران تشکیلات غیررسمی خود را شکل دادهاند. این رانندگان در بسیاری از مناطق حتی به رانندگان رسمی تاکسی اجازه فعالیت نمیدهند و شکایت تاکسیرانان نیز از سوی مسؤولان بیپاسخ مانده است. بیتدبیری و خلأ نظارتی مدیران شهری در چنین شرایطی، بستر را برای رشد و گسترش فرهنگ مسافرکشی شخصی و بینظمی در شهرها فراهم کرده است.
گرچه سرویسهایی مانند اسنپ و تپسی در آغاز با وعدههایی نظیر «سفر امن»، «کیفیت بالای خدمات» و «تجربهای هوشمند» پا به عرصه گذاشتند، اما امروزه بسیاری از مشکلات گذشته در این ساختارها نیز مشاهده میشود. اکنون که تعداد زیادی از رانندگان این پلتفرمها با مسافرکشهای شخصی سنتی تفاوت چندانی ندارند، مشکلات متعددی گریبانگیر مسافران است: خودروهای معیوب، بوی بد داخل اتومبیل، لحن نامناسب راننده، مسیرهای اشتباه، اعتراض به نرخ کرایه و دهها مورد آزاردهنده دیگر.
پلتفرمهای مسافریاب آنلاین، در ابتدا تلاش کردند خود را بهعنوان راهحلی حرفهای برای مشکلی قدیمی معرفی کنند. اما امروز این برندها نیز گاهی بحرانهایی مشابه همان مسافرکشهای شخصی سنتی ایجاد میکنند. وقتی کنترل انسانی کاهش یافته و اولویت به الگوریتمهای صرفاً اقتصادی داده شده، طبیعی است که چنین مشکلاتی رخ دهد.
شکایتهای متعدد مسافران از رانندگان این پلتفرمها ـ از توهین و بدرفتاری گرفته تا خشونت فیزیکی ـ روز به روز افزایش مییابد. با این حال، این شرکتها در مواجهه با تخلفات، تنها به منفعت خود فکر میکنند. برای جلوگیری از ازدستدادن نیروها یا کاهش تعداد رانندگان فعال، معمولاً از برخورد جدی و اخراج رانندگان متخلف صرفنظر میکنند. در مقابل، با بهرهگیری از کمپینهای روابط عمومی، تبلیغات گسترده و نمایشهای رسانهای، تلاش میکنند تا این بحرانها را در پشت پرده برندهای براق و جذاب خود پنهان کنند.
گسترش پدیده مسافکشی آنلاین، نتیجه چندین لایه بحرانزا در عرصه اقتصادی و مدیریتی است. بسیاری از افرادی که امروز پشت فرمانهای اسنپ و تپسی نشستهاند، این کار را از روی انتخاب آزاد انجام نمیدهند. مهاجرت از بازارها و شغلهای رسمی به خیابان و جاده، پیامد ناگوار ناامیدی از ساختار اقتصادی و ناتوانی سازمانهای نظارتی در تضمین ثبات و امنیت شغلی است.
نهادهای نظارتی و دولتی، در پشتیبانی از این پلتفرمها به بهانه حمایت از «کسبوکارهای اینترنتی»، عملاً از مسئولیت خود در قبال شهروندان شانه خالی کردهاند. نتیجه این وضعیت، ایجاد یک خلأ حفاظتی و نظارتی برای مسافران و افزایش خطرات برای آنها بوده است. در همین حال، پلتفرمها نیز، با اولویتبخشی به سودآوری و رقابت، از اصلاح ساختارهای معیوب جذب و مدیریت رانندگان طفره میروند.
آنچه امروز در خیابانها میبینیم، صرفاً مسافرکشی نیست؛ بلکه نماد فرار سرمایه انسانی از مسیرهای تخصصی و حرفهای به یکی از سادهترین و ابتداییترین فعالیتهای اقتصادی است. متخصصانی که میتوانستند در صنایع مختلف مشغول به کار شوند، امروز، به دلیل فشارهای اقتصادی و نبود فرصتهای شغلی مناسب، به مسافرکشی روی آوردهاند. این معضل، انعکاسی از ضعف ساختارهای مدیریتی است و ریشههای آن را باید در نهادهایی چون وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، و وزارت کار جستوجو کرد.
در شرایط فعلی، مسافرکشی آنلاین بهجای آنکه راهحلی برای مشکلات حملونقل و اشتغال باشد، به مسیری برای عمیقتر شدن شکافهای اجتماعی و اقتصادی تبدیل شده است. بیتوجهی مسؤولان به این بحران و سپردن کل حوزه حملونقل شخصی به مکانیزمهای اقتصادی صرف، نهتنها وضعیت معیشت مردم را بهتر نکرده، بلکه به این بحران ابعاد پیچیدهتری نیز بخشیده است.
سخن پایانی این است: آیا مسؤولان ارشد کشور، که پایشان کمتر به خیابانها باز میشود و از نزدیک با مشکلات زیرپوستی جامعه روبهرو نمیشوند، میتوانند برای این گرداب مهارنشدنی، تدبیری عاجل بیندیشند؟ یا آنکه باید انتظار داشت این بحران، همچنان ادامه یابد و هر روز بیشتر زندگی مردم را احاطه کند؟
تمام حقوق برای پایگاه خبری کویر نیوز محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.
کویرنیوز